نامه پدري به دخترش درشب عروسي
نامه پدري به دخترش درشب عروسي
سخنان زيبا وتاثير گذاري كه از زبان پدري دلسوز جاري شده است كه دخترش چگونه عروس شود .
دخترم!!
الان به دستان غريبه اي سپرده مي شوي . دراين شب سايه سقف غريبي درمنزل مرد غريبه اي تو را دربرمي گيرد . امشب بالاي تختخوابت توي خانه مي ايستم وآن را خالي مي يابم از گيسوان سياهت كه از آن عطر پاكي بالش سفيدت را فرامي گرفت وچشمانم براي اولين بار لبريز از اشك مي شود،امروزصورت دخترم از جلو چشمانم ناپديد مي شودتا درخانه مرد غريبه اي طلوع كند ، مردي كه آنچنان بايد وشايد اورا نمي شناسم وخير وشرش را نمي دانم.امروز درك واحساسم را به خانواده مادرت آن زمان كه دخترشان را به من سپردند ،منتقل مي كنم كه چگونه اشك مي ريختند.من آن زمان گمان مي كردم كه اشك شوق است ويا اشك تقليديي است كه بايد خانواده عروس به رسم وعرف جامعه بريزند .تاامروز آن را درك نكردم الان مي دانم آنچه بر سرشان آمده بود همين است كه برسر من آمده است چیزی كه آنها را ان لحظه آزار مي داد همين است كه مرا آزار مي دهد.دلم داره مي گيره كه تو را به دست مرد غريبه اي مي سپارم واين بود باعث دلگرفتي ونگراني آنان . دوست دارم كه مرا باور كني اگرآن روز درك واحساس پدري را داشتم ، عمرم رادرراه خوشبختي مادرت مي گذاشتم همچنان كه دوست دارم شوهرت عمرش را درراه خوشبختي تو بگذارد .دراين لحظه پشيمانم از تمام لحظاتي كه گذشت ومادرت دران دچار سختي شده بود.امروز را پشت سر مي گذارم وبه آينده مي روم،تورا جلو چشمانم تجسم مي كنم كه خطاب به من ميگويي پدر! شوهرم مرا اذيت مي كند ومرا درتنگنا قرار داده است چكار كنم؟
از خداوند مي خواهم انتقام مرا از تو نگيرد ،خداوند آمرزنده ومهربان است.بگذار جلوچشمان زيبايت به نکات ارزشمندي اشاره کنم كه مرد آنها را سبب سعادت وخوشبختي درزندگي زناشويي مي داند.
دختركم!!
مرد دوست دارد كه بزرگوار باشد وبه دارايي وموفقيت تظاهر مي كند هرچند كه هيچكدام را نداشته باشدپس اين مظاهر رادراو خرد نكن بلكه اورا باحكمت ورفتار وكلام زيبايت توجيه كن.
اي پاره جگرم!! مرد هميشه افتخار مي كند به اينكه زنش عاشق اوست واو را دوست دارد پس هميشه به اظهار عشق ومحبت وعلاقه نسبت به او نزد خانواده اش ،حريص باشد.
اي نور چشمم!! مرد نزد خانواده اش به اين افتخار مي كند كه زني را انتخاب كرده كه آنها را دوست دارد وبه آنها احترام مي گذارد،پس خانواده شوهرت را احترام بگذار وبه زيباترين وجه ممكن از آنها استقبال كن.
دلبندم!!هرگاه شوهرت درپي انتقام برآمد اورا به آرامش دعوت كن واگر از او اشتباهي سرزد، اشتباهش را با صبر مداوا كن.هرگاه روزگار براو سخت گرديد با سعه صدر او را ياري كن تا بايستد وپايدار بماند وفراموش نكن اي عمر من !! كه تو مثل كلاه پادشاهي براي شوهرت هستي ،واين تويي كه مي تواني اين كلاه را با در يا ياقوت بيارايي كه ابهت وعظمت او را بيشتر نمايي ، ويا با خار پوشش دهي كه سر شوهروپدر ت را خون آلود كني اگر از شرافت او محافظت نكني.
دخترم!!
برايش مثل زمين باش! برايت آسمان مي شود! برايش گهواره باش! برايت ستون مي شود!مواظب چشم وگوشش باش تا جز بوي خوش از تو هيچ بويي استشمام نكند! جز سخنان نيكو از تو هيچ كلامي نشنود!جز زيبايي از تو چيز ديگري نبيند.واينگونه كه شاعري همسرش را توصيه نموده، باش ! نسبت به من گذشت داشته باش، مودت ومحبتم را هميشه داشته با درمورد انتقام با من صحبت نكن، آنگاه كه خشمگين هستم.گله وشكايتت را نزدم زياد نكن، كه هوا وهوس ترا به خطا ببرد.مبادا قلبم از تو رويگردان شودچون قلب قابل دگرگوني است.
ودر پايان از پروردگار مي خوام كه به رضايت خودش ترا محافظت نمايد ومحبت وعلاقه ام را براي شما ثابت گرداند.
از طرف پدرت
سخنان زيبا وتاثير گذاري كه از زبان پدري دلسوز جاري شده است كه دخترش چگونه عروس شود .
دخترم!!
الان به دستان غريبه اي سپرده مي شوي . دراين شب سايه سقف غريبي درمنزل مرد غريبه اي تو را دربرمي گيرد . امشب بالاي تختخوابت توي خانه مي ايستم وآن را خالي مي يابم از گيسوان سياهت كه از آن عطر پاكي بالش سفيدت را فرامي گرفت وچشمانم براي اولين بار لبريز از اشك مي شود،امروزصورت دخترم از جلو چشمانم ناپديد مي شودتا درخانه مرد غريبه اي طلوع كند ، مردي كه آنچنان بايد وشايد اورا نمي شناسم وخير وشرش را نمي دانم.امروز درك واحساسم را به خانواده مادرت آن زمان كه دخترشان را به من سپردند ،منتقل مي كنم كه چگونه اشك مي ريختند.من آن زمان گمان مي كردم كه اشك شوق است ويا اشك تقليديي است كه بايد خانواده عروس به رسم وعرف جامعه بريزند .تاامروز آن را درك نكردم الان مي دانم آنچه بر سرشان آمده بود همين است كه برسر من آمده است چیزی كه آنها را ان لحظه آزار مي داد همين است كه مرا آزار مي دهد.دلم داره مي گيره كه تو را به دست مرد غريبه اي مي سپارم واين بود باعث دلگرفتي ونگراني آنان . دوست دارم كه مرا باور كني اگرآن روز درك واحساس پدري را داشتم ، عمرم رادرراه خوشبختي مادرت مي گذاشتم همچنان كه دوست دارم شوهرت عمرش را درراه خوشبختي تو بگذارد .دراين لحظه پشيمانم از تمام لحظاتي كه گذشت ومادرت دران دچار سختي شده بود.امروز را پشت سر مي گذارم وبه آينده مي روم،تورا جلو چشمانم تجسم مي كنم كه خطاب به من ميگويي پدر! شوهرم مرا اذيت مي كند ومرا درتنگنا قرار داده است چكار كنم؟
از خداوند مي خواهم انتقام مرا از تو نگيرد ،خداوند آمرزنده ومهربان است.بگذار جلوچشمان زيبايت به نکات ارزشمندي اشاره کنم كه مرد آنها را سبب سعادت وخوشبختي درزندگي زناشويي مي داند.
دختركم!!
مرد دوست دارد كه بزرگوار باشد وبه دارايي وموفقيت تظاهر مي كند هرچند كه هيچكدام را نداشته باشدپس اين مظاهر رادراو خرد نكن بلكه اورا باحكمت ورفتار وكلام زيبايت توجيه كن.
اي پاره جگرم!! مرد هميشه افتخار مي كند به اينكه زنش عاشق اوست واو را دوست دارد پس هميشه به اظهار عشق ومحبت وعلاقه نسبت به او نزد خانواده اش ،حريص باشد.
اي نور چشمم!! مرد نزد خانواده اش به اين افتخار مي كند كه زني را انتخاب كرده كه آنها را دوست دارد وبه آنها احترام مي گذارد،پس خانواده شوهرت را احترام بگذار وبه زيباترين وجه ممكن از آنها استقبال كن.
دلبندم!!هرگاه شوهرت درپي انتقام برآمد اورا به آرامش دعوت كن واگر از او اشتباهي سرزد، اشتباهش را با صبر مداوا كن.هرگاه روزگار براو سخت گرديد با سعه صدر او را ياري كن تا بايستد وپايدار بماند وفراموش نكن اي عمر من !! كه تو مثل كلاه پادشاهي براي شوهرت هستي ،واين تويي كه مي تواني اين كلاه را با در يا ياقوت بيارايي كه ابهت وعظمت او را بيشتر نمايي ، ويا با خار پوشش دهي كه سر شوهروپدر ت را خون آلود كني اگر از شرافت او محافظت نكني.
دخترم!!
برايش مثل زمين باش! برايت آسمان مي شود! برايش گهواره باش! برايت ستون مي شود!مواظب چشم وگوشش باش تا جز بوي خوش از تو هيچ بويي استشمام نكند! جز سخنان نيكو از تو هيچ كلامي نشنود!جز زيبايي از تو چيز ديگري نبيند.واينگونه كه شاعري همسرش را توصيه نموده، باش ! نسبت به من گذشت داشته باش، مودت ومحبتم را هميشه داشته با درمورد انتقام با من صحبت نكن، آنگاه كه خشمگين هستم.گله وشكايتت را نزدم زياد نكن، كه هوا وهوس ترا به خطا ببرد.مبادا قلبم از تو رويگردان شودچون قلب قابل دگرگوني است.
ودر پايان از پروردگار مي خوام كه به رضايت خودش ترا محافظت نمايد ومحبت وعلاقه ام را براي شما ثابت گرداند.
از طرف پدرت
+ نوشته شده در جمعه بیستم آذر ۱۳۸۸ ساعت 21:47 توسط مهتاب
|